چراغعلی رفت بالای کوه گفت خدایا به مو زینه نیدی…پیل نیدی…هونه نیدی…کار نیدی… یهو از کوه پرت شد پایین داد زد خدایا خو نیدی که نیدی پ سی چه هل ادی؟
سگه داشت قندهاى چراغعلی رومیخورد.چراغعلی میگه چخه.سگه پارس میکنه.چراغعلی میترسه میگه بووم سی خوت ایگم دندونات خراب ایبون!
بچه چراغعلی: بوه نقاشیم خوه؟
بو:بوه چه کشیدی؟
بچه:یه گا داره علف اخوره!
بو: په کنه علف؟
بچه:گا خردس!
بو:په گا کجنه؟
بچه:علفه خرد و ره.!
چراغعلی میره سلمونی موهاشو کوتاه کنه تموم که میشه به سلمونی میگه : قینت درد نکنه! سلمونی میگه : سیچه قینم؟چراغعلی میگه چون خیلی قشنگ ریدی منس!
Ashkan dashtbozorg
چراغعلی رو فرستادن جهنم درب اولی شلوارشو درآورد،گفتند چرا لخت میشی؟
گفت:مر نیخان چو کنن من قینم؟
چراغعلی با نامزدش میره پیک نیک دختره با عشوه میگه بریم لای بوته ها. ..؟ چراغعلی میگه بریم موهم گیم ایا!
جاسم به چراغعلی میگه عمو چراغعلی نبینمت غمگین! چراغعلی میگه حالا که دیدی بیو گیمه بخور!
کره بز بیو بینوم تو کر کینی.
اوج صمیمیت و محبت چراغعلی هنگام برخورد با کودکان فامیل جهت شناسایی آنان